از بودنم

            

Sunday, August 27, 2006

عاشقانه های سرزمین مادری ام

سر به روي شانه هاي مهربانت مي گذارم
عقده دل مي گشايم گريه بي اختيارم
سر به روي شانه هاي مهربانت مي گذارم
عقده دل مي گشايم گريه بي اختيارم
از غم نا مردمي ها بغض ها در سينه دارم
شانه هايت را براي گريه كردن
دوست دارم دوست دارم

شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم دوست دارم
بی تو بودن را برای با تو بودن دوست دارم دوست دارم
خالی از خودخواهی من برتر از آلایش تن
من تو را بالاتر از تن برتر از من دوست دارم
شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم دوست دارم
عشق صدها چهره دارد عشق تو آیینه دارش
عشق را در چهره ی آیینه دیدن دوست دارم
در خموشی چشم ما را قصه ها وگفت وگو هاست
من تو را درجذبه ی محراب دیدن دوست دارم
من تو را بالاتر از تن برتر از من دوست دارم
شانه هایت را برای گريه کردن دوست دارم دوست دارم
بی تو بودن را برای با تو بودن دوست دارم دوست دارم
در هوای دیدنت یک عمر در چله نشستم
چله را در مقدم عشقت شکستن دوست دارم
بغض سر گردان ابرم قله ی آرامشم تو
شانه هایت را برای گريه کردن دوست دارم
من تو را بالاتر از تن برتر از من دوست دارم
شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم دوست دارم
بی تو بودن را برای با تو بودن دوست دارم دوست دارم
شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم دوست دارم دوست دارم دوست دارم

----------------------------------------------------------------------------------------------------------------

2 Comments:

  • بی تو بودن را برای با تو بودن دوست دارم منو یاد این جمله انداخت :لذتی که در فراق هست در وصال نیست ! .. چون در فراق شوق وصال است و در وصال بیم فراق !

    By Anonymous Anonymous, at August 28, 2006 2:10 AM  

  • خیلی قشنگ بود، ممنونم

    By Blogger farzad, at August 28, 2006 5:31 AM  

Post a Comment

<< Home